عشق کودکی من

متن مرتبط با « عاشقانه» در سایت عشق کودکی من نوشته شده است

بهترين هديه

  • ,عكس, عاشقانه ...ادامه مطلب

  • :(

  • من خیلی دوست دارم <3  , ...ادامه مطلب

  • ...

  • تحمل ميكنم "بايد" تحمل كنم... اين نبودن ها را اين كم بودن ها را أين جاهاي خالي را... روزهايم كمي سخت است...! دروغ چرا!! خيلي سخت است روزهايم... لحظه هايم... شبهايم... حتى خنده هايم... به قولي: "خنده هايم درد ميكنند" نبودنهايي هست كه "بودنت" را "هيچ" ميكند نبودنهايي هست كه از جنس سنگ است كه هر لحظه ميشكند دلت را... بغضت را... وجود خاليت را... نبودنهايي هست كه تو را دلقكي ميكند كه "همه" باورت ميكنند... كه ميپوشاند حتي غم چشمانت را... كه براي "خوبي؟؟" هايي كه ميشنوي فقط ميگويي "خوبم" نبودنهايي هست كه مجبورت ميكند در اوج دختر بابا بودن پا به پاي او "مردي" كني... مرد بودن ميخواهد اينكه بگويي "خوبم" وقتي بند بند وجودت از أين "نبودن" خرد شده... "مرد" بودن ميخواهد كه به همه، حتي "خودت" دروغ بگويي اما... بيا و بيشتر مردي كن مردتر باش... سرت را بالا بگير بگو كه آن بيمعرفت همه زندگيت بود... بگو كه آن نامرد تمام دلخوشي از دست رفته ات بود... بگو كه نبودنش دلگير است... نفس گير است... اصلا بگو كه بودن "هيچكس" ديده نميشود در "نبودن" او... بگذار همه بگويند  ديوانه اي... احمقي... آنها چه ميدانند از حال و روزت؟ چه ميدانند "نبودن" چقدر سنگين است؟ آري احمقم... ولي ارزشش را دارد يعني "بايد" داشته باشد ميداني؟! بين خودمان بماند..! دلم لك زده براي آن "شب بخير" هايي كه دريغ كرد از شبهايم... دلم لك زده براي آن "مواظب خودت باش" هايي كه گوشم در حسرت شنيدنش كر شد... دلم لك زده براي آن "دستهايي" كه هيچوقت نفهميدم چقدر گرم است... ميداني؟دلم لك زده حتي براي "داد" هايي كه سرم نزد... آن "خط و نشان" هايي كه برايم نكشيد... ديوانه ام؟؟ آري..... ! ديوانه ام..! بي انصاف...!! كاش اينقدر مهربان نميرفتي... كاش نامرديت بيشتر بود... كاش باور ميكردم نبودنت را..نامرديت را.."حرف و كنايه" ها را.. كاش اينهمه "حسرت" روي دلم نميماند حسرت نه.. اينهمه "داغ" نداشتم... بيچاره من ! واي بر من! واي بر من كه هنوز هم نگرا,دلنوشته، ...ادامه مطلب

  • ایران

  • بهشت رفتن  به زووووووررررر.... بچه دار شدن  به زوووووورررررر... حجاب مردم  به زوووووورررررر... پول در آوردن  به زووووورررر..... خوشبخت شدن  به زووووورررر... خوشبخت ماندن  به زوووووررررر... خرج عروسی  به زووووووررررر.... خرج زندگی  به زوووووورررررر... فکر کنم خیلی وقت است در " زورخانه " زندگی میکنیم.... اينجــــــا ايران است!!! اينــکه شما در خانه چه برنامه‌اى می‌بينيد به ما مربوط است،اينکــــه در خيابان چه مي‌پوشيد به مــــا مربوط اســــــت،آنچــه می‌نوشـــيد و آنچه می‌گوييـــد به مــــــا مربوط اســــت! با چه کسى بيرون ميرويد به‌ مــــــا مربوط اســــت،          چه دينــى داريد و چگونه آرايـــش ميکنيد به مـــــا مربوط است؛           امـــــا امنيت،قدرت خريد،کيفيت تحصيل،آينده فرزندانتان،تفريح جوانانتان،امنيت راه‌ها،مشکل مسکن و بقيه موارد: به مـــا مربوط نـــيســـت،          (((مشــــــکل خودتــان اســــت)     مرحوم حسین پناهی , ...ادامه مطلب

  • ...

  • نامهٔ خدا به بندگانش! فرض کنید من اصلا وجود ندارم؛ برويد مثل آدم زندگي تان را بکنيد و اين قدر داستان و شعر درست نکنيد. خودتان نماینده های من را درست کرده ايد که کاسبي کنيد و سر همديگر را کلاه بگذاريد، چرا پاي من را وسط مي کشيد؟ اگر من خدايم چرا موسي را بفرستم بگويم شنبه را تعطيل کند و عيسي را بفرستم بگويم يک شنبه را و محمد را بفرستم بگويم جمعه را؟ چرا کاري کنم که عيسوي شرابش را در کليسا بنوشد و مسلمان به جاي شراب شلاق بخورد؟ چرا یکی چادر برسر کند و دیگری هیچ نپوشد؟ چرا یکی خاتم شود و دیگران ماتم؟ اگر من این خدا بودم چرا اين همه آدم به ظاهر انسان به اسم من روي زمين خدايي مي کنند و کليد بهشت مي فروشند و يا دنيا را براي مخلوقات من جهنم کرده اند؟ خدايي که به عبادت محتاج باشد ! خدايي که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر مي کند ! خدايي که فقط محبان علي را به بهشت راه بدهد ! و بقيه پيامبرانش بشوند هیچ!! خدايي که مي گويد زمين آزمايشگاه است و آدم ها موش آزمايشگاهي و تمام آن چه که در زمين حرام کرده را در بهشت وعده مي دهد من نيستم... اشتباه گرفته اید !!! , ...ادامه مطلب

  • عشششق

  • ,عكس, عاشقانه ...ادامه مطلب

  • اذيت كردناي من :(

  • ميدونم اين چند روز خيلي اذيتت كردم :( پوزش :( ممنون كه هستي عشقم <3   ,عشق ...ادامه مطلب

  • هرچي بگم بازم كمه :*

  • ,عكس,عاشقانه ...ادامه مطلب

  • یافتن زن لایق خویش !

  • پسری از مادرش پرسید: چگونه می توانم برای خودم زنی لایق پیدا کنم؟ مادر پاسخ داد: نگران پیدا کردن زن لایق نباش ؛ روی مردی لایق شدن تمرکز کن .... ,ازدواج ، همسر ...ادامه مطلب

  • عكس جالبناك خخ

  •   قشنگه ,عكس,جالب ...ادامه مطلب

  • :*

  • ,عشق ...ادامه مطلب

  • دوستت دارم

  • شايد تكراري باشد ولي گاهي بعضي چيزها ارزش هزاران بار تكرار را دارند ، تكرار مي كنم، تكرار مي كنم : دوسسسسستت دارم  ,عشق ...ادامه مطلب

  • قلب ...

  • هر چقدر بگوییم  مردها فلان  زن ها فلان تنهایی خوب است  دنیا زشت است ، آخرش روزی قلبت  برای کسی تندتر می زند. (بوکوفسکی) ,عشق ...ادامه مطلب

  • یکی باید باشد ...

  • یکی باید باشد یکی که آدم را صدا کند بنام کوچکش،یک جوری که حال آدم را خوب کند یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد. یکی باید آدم را بلد باشد ... ,عشق ...ادامه مطلب

  • چرا عشق كور است؟؟؟؟

  • ﭼﺮﺍ ﻋﺸﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟؟؟؟ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺎﯼ ﺑﺸﺮ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ .. ﻓﻀﯿﻠﺘﻬﺎﻭ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ،ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻭ ﮐﺴﻞ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ .. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺫﮐﺎﻭﺕ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﯾﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﻣﺜﻼ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﺎﺷﮏ ... ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﮕﺮﺩﺩ ..ﻫﻤﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﺮﺩﺩ ..... ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ .. ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺮﺩﻥ ..3..2...1.... ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ ......... ﻟﻂﺍﻓﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﺥ ﻣﺎﻩ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩ .......ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ .... ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻣﺨﻔﯽ ﺷﺪ ......... ﻫﻮﺱ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻓﺖ ......ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺳﻨﮕﯽ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ ......ﻃﻤﻊ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ ..... ﻭﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...81.....80......79.. ﻫﻤﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺟﺎﯼ ﺗﺠﻌﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩ . ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺭﺳﯿﺪ ...97.......96....95......ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺻﺪ ﺭﺳﯿﺪ ...ﻋﺸﻖ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﻮﺗﻪ ﮔﻞ ﺭﺯ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ ..... ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺎﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺎﻡ ...... ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﻨﺒﻠﯽ ،ﺗﻨﺒﻠﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﺩ ...ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﺥ ﻣﺎﻩ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻮﺩ ....ﺩﺭﻭﻍ ﺗﻪ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﻭ ﻫﻮﺱ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ .....ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻋﺸﻖ . ﺍﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ..ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻬﺎﯾﺶ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ ﺍﻭﻥ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﺗﻪ ﮔﻞ ﺭﺯ ﺍﺳﺖ .... ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﭼﻨﮕﮏ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﺮﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻮﺗﻪ ﮔﻞ ﺭﺯ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩ ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ .... ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﺗﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺰﺩ .. ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ..... ﺍﻭ ﮐﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ... ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ؟ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ؟؟ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﻢ؟ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﻮﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﺷﻮ .... ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻋﺸﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭ ....,داستان،عشق ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها